از پارس برآمدم
از پارسوماش
پادشاه پاكان و رستگارانم
پادشاهِ شبْ شكناني
كه براي شما از نوز بشارت آورده ام
ايامِ اسارتِ سرزمينِ من به پايان رسيده است
ايامِ اسارتِ مردمانِ من به پايان رسيده است
من پيشگويِ فرداي فهميدگانم
برادرِ باران و روْيا نويسِ رود
كه خزاينِ زمين را باز خواهم گشود
نان و شفا و آرامش آورده ام
من ترسْ خوردگان را پناه خواهم داد
من خطاكاران را خواهم بخشيد
زيرا نادان
نه مجرم است و نه موذي،
تنها ناداني
جُرمِ جهانِ ماست
و گفتم بر اين صخره
صورتي از كلامِ مرا بنويسند
و نوشتند
و گفتم كتيبهْ كاهنانِ اورشليم را بنويسند
و نوشتند
مرا اَرميايِ نبي به خوابهاي آسمان ديده است
مرا دانيال نبي به خواب آسمان ديده است
و داناي دانايان گفت
ما كوروش را كمربسته خويش دانسته ايم
او را از مشرق آفتاب
به زادْرودِ مغرب خواهد رسيد
آنجا كه خورشيد
به خوابِ آب فرو مي رود
و من گفتم تا ستمگران را
به سياهيِ بختِ پليدشان بنشانند
و من گفتم برايتان رهايي آورده ام
رهايي دهنده رعايا منم
پشتيبانِ پيشه وران منم
چوپان دره ها و شبان قله ها منم
پس بشارتم دادند
كه موسمِ سلطنتِ ستاره فراخواهد رسيد
موسمِ رهاييِ آدمي فرا خواهد رسيد
و من كمر بسته باران و بشارتم
كه كمر به عدالت آدمي بسته ام
كه كمر به آزاديِ آدمي بسته ام
بسياران را ديدم
بي خواب و بي خانه
بسياران را ديدم
بي جهان و بي جامه
بسياران را ديدم
بي گور و بي گذر
بسياران را ديدم
بي راه و بي پناه
بسياران را ديدم
بي گفت و بي اميد
همه سايه به سايه، هراسيده هجوم و
زانو نشينِ غَمِ خويش
و مرا تحمل اين همه ستم نبود
و مرا طاقتِ ديدنِ اين همه فلاكت نبود
پس فرمان دادم
تا نان و آبشان دهند
كار و كمالشان دهند
آرامش و آزادي اشان دهند
دانايي و ثروتشان دهند
آن ها همه گريختگانِ كشورِ بدانديشان بودند،
و گفتم به من باز آييد كه من امانِ زندگانِ زمينم
پس فرمان دادم
سدها و سايه بان هاي بسياري بسازند
باروها، برجها، دژها، و ديوارهاي بسياري بسازند
همه هرچه كه هست، همه براي مردمانِ من.
و گفتم اينجا در سرزمينِ من
حكيمان در آرامش اند
اينجا در سرزمينِ من
دانايان در آرامش اند
من شعله هاي بي شماري برافروخته ام
من بردگانِ بي شماري را رهايي رسانده ام
و گفتم هر كس كه اين مردمان را ناچيز شمارد
به زنجيرش خواهم كشيد
از اين پس ديگر نه ديوي در اين ديار و
نه خشمي كه خنجرش در دست!
اين دستورِ پروردگارِ من است
تا من پرستارِ درماندگان شوم
تا من مونسِ مردمان و ياورِ خستگان شوم
اميران و آيندگان بدانند
پادشاهي كه ثروتْ اندوزِ روزگار شود
هلاكتِ خويش را به خوابِ اهريمن خواهد ديد
و او هرگز بخشوده نخواهد شد
من، من كه كوروشم مي گويم
هر چه از آسمانِبلند ببارد و
هرچه بر اين زمين برويد
از آنِ مردمانِ من است
اميران و آيندگان بدانند
رهبر رستگاران اوست
كه بي نياز بيايد و
بي نياز بگذرد
ورنه هرگز بخشوده نخواهد شد
ورنه هرگز دُرُست نخواهد شد
ورنه هرگز دوست نخواهد داشت
ورنه هرگز دوست داشته نخواهد شد
ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی که واقعا دوست داری ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به آدرس http//amour-en-portrait.ca.cx(این یه بازیه فرانسویه)صورت کسی که دوست داری ظاهر میشه خطر سورپرایز شدن(تقریبا 90% شبیهه)
با سلام خدمت شما دوستان عزیز
دوستان عزیز قصد من از تاسیس این وبسایت تنها آشنا کردن ایرانیان با گذشته و اصالت پارسی و آشنایی با زرتشت و کوروش و آرش و... و همچنین آشنا کردن دوستان با فرهنگ اجدادمون هستش.
بنده خودم شیعه دوازده امامی هستم و در اینجا قصد تبلیغ و یا توهین به هیچ دینی رو ندارم پس لطفا در نظراتتون ادب رو رعایت کنید و اگر مطلبی رو قبول نداشتید نیازی به فحاشی نیست.