اين منم كوروش
پسرِ ماندانا و كَمبوجيه
پادشاهِ جهان
پادشاهِ پهناورترين سرزمين هاي آدمي
از بلندي هاي پارسوماش تا بابِل بزرگ
اين منم پيشوايِ خِرَد، خوشي، پاكي و پارسايي
نواده بي بديلِ نور، توتيايِ ترانه، سرآمدِ سلطنت
بَعْل با من است و نَبو با من است
من آرامشِ بي پايانِ اَنْشان و
شكوهِ ملتِ خويشم.
من پيام آورِ برگزيده اَهورا و عدالتم
كه جز آزادي
آوازِ ديگري نياموخته ام
و جز آزادي
آوازِ ديگري نخواهم آموخت
پس شادمان باشيد
زيرا به ياريِ ستمْ ديدگانِ خسته خواهم آمد
من شريكِ دَر هَمْ شكستگانِ سرزمينِ شما هستم
زودا از اين ورطه برخواهيد خاست
و من اين شبِ وحشت را دَر هَم خواهم شكست
و روز را به خاطرِ خاموشان بازخواهم خواند
و آزاديِ آدمي را رَقَم خواهم زد
و به خنياگران خواهم گفت
براي گوشه گيران و گمنامان بخوانند
من آمده عدالت و ميزبانِ آزادي ام
چنين پنداشته
چنين گفته
چنين كرده ام
كه پروردگارِ بزرگ
به اسم هفت آسمان بلند آوازم داد
تا پيشوايِ دانايان و برادرِ دريادلان شوم
من امنيتِ بي پايانِ آوارگانِ زمينم
كه به احترامِ آزادي
ديوان و درندگان را به دوزخ درافكنده ام
پس اهريمنِ نابكار بداند
كه سرزمينِ من، ساحتِ بي انتهايِ آفتاب و آرامشِ آدمي ست
تا پَردهْ دران و ديوان بدانند
من دولتِ دريا و دلالتِ دانايي ام
من منجيِ منتظرانِ بي ماه و مونسم
كه آشتيِ آسمان و زمين را به زندگان خواهم بخشيد
من قانونْ گذارِ بزرگِ بارانم
كه رحمت و رهايي را به ارمغان آورده ام
شاهِ شاهان
پسر ماندانا و كمبوجيه منم
براي من
كه جهان را به جانبِ علاقه فرا خوانده ام
چوپان به كوه و
پير به خانه و
پيشه ور به شهر...يكي است
همه برادرانِ من اند
براي من
كه برادرِ بينايان و غَمْ خوارِ خستگانم
زنان به جاليز و
دبيران به دير و
سواران به صحرا يكي ست
همه خان و مان من اند
من كوروشم
و تنها نجاتِ جهان به آرامشم باز خواهد آورد
من پسرِ پادشاهِ اَنْشان و
مشعلْ دارِ مردمانم
من برگزيده گلبرگ و شبنمِ خالصم
كه خداوند
به شادمانيِ سپيدهْ دَم سوگندم داده است
من پيام آورِ آن حقيقتِ بي پَرده ام
كه پروردگار همه رودها، راه ها، دامنه ها و درياها را
به فرمانم آورده است
از پهنه هاي پارسوماش
تا جلگه هاي جليلِ اَنْزان
سوارانِ من از كشتزارِ بي كرانه برنج و
عطرِ گندمِ نو مي گذرند
فرشتگانِ نان و شَفا
شبانه به شوشيانا رسيده اند
پس اي ستمْ ديدگان
فراواني و خوشي هاتان بسيار باد
آسايش و اميدهاتان بسيار باد
فرزندان برومند و
بركتِ نانتان بسيار باد
نان و نمك، خوابِ آرام و
بيداري بارانتان بسيار باد
من برگزيده زمين و اولادِ آسمان،
آزادي شما را رَقَم خواهم زد
زيرا من نگهبانِ بي مرگِ محبتم
رهاوردِ من
رهاييِ مردمانِ شماست
من اورشليم ويران را
واژه به واژه و سنگ به سنگ
بازخواهم ساخت
زنجير از دو دستِ فرزندانتان خواهم گشود
و بر اين صخره سترگ
خواهم نوشت:
آزاديِ آدمي
آخرين آوازِ اولينِ من است
زندان ها را دِر هِم خواهم شكست
دژها را خواهم گشود
و بيداد گران را خانه نشينِ شكستِ خويش خواهم كرد
با سلام خدمت شما دوستان عزیز
دوستان عزیز قصد من از تاسیس این وبسایت تنها آشنا کردن ایرانیان با گذشته و اصالت پارسی و آشنایی با زرتشت و کوروش و آرش و... و همچنین آشنا کردن دوستان با فرهنگ اجدادمون هستش.
بنده خودم شیعه دوازده امامی هستم و در اینجا قصد تبلیغ و یا توهین به هیچ دینی رو ندارم پس لطفا در نظراتتون ادب رو رعایت کنید و اگر مطلبی رو قبول نداشتید نیازی به فحاشی نیست.